معنی کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی, معنی کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی, معنی lmfdbj، xbj، bcxbj، fb ;mdd lcbj اx، fik omcbj kaت، qcfت، wbاd تy تy، udf[mdd, معنی اصطلاح کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی, معادل کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی, کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی چی میشه؟, کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی یعنی چی؟, کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی synonym, کوبیدن، زدن، درزدن، بد گویی کردن از، بهم خوردن مشت، ضربت، صدای تغ تغ، عیبجویی definition,